کتاب پیرگو و پارتیزان ژلیکو

0
از 0 رای

0دیدگاه

فروشگاه اینترنتی مارکا تویز
موجود در انبار
  • ارسال توسط مارکا تویز

تماس بگیرید

بروزرسانی قیمت: 6 دی 1403
مرا اگاه کن


از طریق:
ثبت

محصولات مشابه

نقد و بررسی

کتاب پیرگو و پارتیزان ژلیکو
“ژلیکو” باید در جنگل و در قرارگاه پارتیزان‌‌ها که پدرش فرماندهی آن است، بماند. او باید منتظر پایان جنگ باشد تا مادرش که پرستار یک بیمارستان صحرایی است برگردد. یکی از روزهایی که ژلیکو لابه لای درخت‌ها و درختچه‌های جنگل مشغول بازی است، قرارگاه توسط دشمن بمباران می‌شود. ژلیکو زیر شاخ و برگ درختچه‌ها پناه می‌گیره. از ترس چشمانش را می‌بندد. دقایقی بعد وقتی اوضاع آرام می‌شود، ژلیکو چشم باز می‌کند و چه می‌بیند؟. . . یک شوکای کوچولوی خال مخالی با چشمان خیس. ژلیکو می‌داند این شوکای زرد کوچولو تنهاست و به مراقبت نیاز دارد. برای همین او را به قرارگاه می‌برد. یاد می‌گیرد به او شیر بدهد و بعد هم اسمش را “پیرگو” می‌گذارد. درست وقتی قرارگاه پارتیزان‌ها دستخوش حوادث جنگ است، داستان‌های پرماجرا و هیجان انگیز ژلیکو، پارتیزان کوچک، همراه پیرگو شروع می‌شود. ماجراهایی گاه خنده دار، گاه ترسناک…

گزیده‌ای از کتاب:
از ترس چشم‌هایم را بستم، وقتی چشم‌هایم را باز کردم، چی می‌دیدم؟! خواب بودم یا بیدار؟ نه، خواب نمی‌دیدم. روبه‌رویم کوچولوی زیبایی با پاهای قشنگ، پوست زرد و خال مخالی ایستاده بود و به من زل زده بود. بینی کوچک نوک سیاهش را بالا کشید و سرش را با دلخوری چرخاند. چشمان درشت و خیس و ترس خورده‌اش خیره شده به چشم‌های من. بله، یک شوکای کوچک درست مثل همان عکسی که توی کتاب دیده بودم. مدتی طولانی چشم در چشم ماندیم و دنیای دوروبرمان را از یاد برده بودیم.

 

    هیچ پرسش و پاسخی ثبت نشده است.

پرسش خود را درباره این کالا بیان کنید

ثبت پرسش