راستش را بخواهید اسم من واقعا پنی قشقرق نیست “پنه لوپه جونز” است! لقب قشقرق را بابایم به شوخی گذاشته روی من. اما من ایندفعه واقعاً واقعاً نمیخواستم هیچ قشقرقی به پا کنم. فقط میخواستم زندگی جدیدی شروع کنم. آخر میدانید؟ نصف کردن بریجِت گرینز برای مسابقه استعداد یابی قرار بود یک کار باحال و هیجان انگیز از آب در بیاید نه اینکه آخرش جنجال به پا شود. توی جریان اردوی مدرسه هم من واقعاً قصد نداشتم هیچ قشقرقی به پا کنم و هیچ چیز هم تقصیر من نبود، پای نفرین مومیاییها وسط بود! تازه من واقعاً نهایت تلاشم را کردم تا برای تولد مامان یک کیک رویایی بپزم، اما نمیدانم چرا آخرش یک فاجعه تمام عیار پختم.
گزیدهای از کتاب:
فکر کردم من هم بدم نمیآید زندگیِ تازهای شروع کنم و خیلی خوب است که مرتب سرِ آدم داد نزنند. برای همین گفتم من هم از این به بعد دیگر هیچوقت دردسر درست نمیکنم.
جوایز این کتاب
• نامزد دریافت جایزه رولد دال برای کتابهای طنز
0دیدگاه