نقد و بررسی
کتاب نجات ارداس 6: جنگهای نفس گیرتو قلبت سنگ نیست و من میتونم این رو خوب بفهمم…
غروب در دل بیابان، بیشهزار زیباییست که فرمانروای آن به دیگر فرمانروایان اِرداس شباهتی ندارد. نام او کابارو، شیر بزرگ است. او بر امپراتوری حیوانات سلطه دارد و با حرص بسیار از طلسم طلاییاش محافظت میکند؛ تاکنون هیچ انسانی پا به قلمرو این اَبَرجانور نگذاشته است. سفر به بیشهزار او ناممکن است.
کانر، اَبِک، میلین و رولان قبلاً با هم به ناممکنهای بسیاری دست یافتهاند، اما اکنون این تیم از هم پاشیده و آنها به دلیل خیانتی ویرانگر از هم جدا شدهاند.
این قهرمانان جوان و حیوانات درونشان تاکنون برای بهدستآوردن این طلسم، قربانی بسیار دادهاند؛ اما با وجود همهی مصیبتها و دشمن خبیثی که با تمام حرکتهای آنها مقابله میکند، بهزودی بزرگترین قربانیشان را برای این طلسم خواهند داد.
غروب در دل بیابان، بیشهزار زیباییست که فرمانروای آن به دیگر فرمانروایان اِرداس شباهتی ندارد. نام او کابارو، شیر بزرگ است. او بر امپراتوری حیوانات سلطه دارد و با حرص بسیار از طلسم طلاییاش محافظت میکند؛ تاکنون هیچ انسانی پا به قلمرو این اَبَرجانور نگذاشته است. سفر به بیشهزار او ناممکن است.
کانر، اَبِک، میلین و رولان قبلاً با هم به ناممکنهای بسیاری دست یافتهاند، اما اکنون این تیم از هم پاشیده و آنها به دلیل خیانتی ویرانگر از هم جدا شدهاند.
این قهرمانان جوان و حیوانات درونشان تاکنون برای بهدستآوردن این طلسم، قربانی بسیار دادهاند؛ اما با وجود همهی مصیبتها و دشمن خبیثی که با تمام حرکتهای آنها مقابله میکند، بهزودی بزرگترین قربانیشان را برای این طلسم خواهند داد.
0دیدگاه