نقد و بررسی
کتاب مگسک و پسرک: ویزگول خورده می شوددر ناامیدی خیلی امید است… پایانِ چاهِ سیاه، سفید است…
“ویز” همینطور که مادربزرگ را بغل کرده بود،گفت: “میخواهم دوست جدیدم را معرفی…”
اما همین که سرش را چرخاند خبری از “ویزگول” نبود. مادربزرگ ویزگول را قورت داده بود!
کتابی بامزه برای بچههایی که تازه خواندن یاد گرفتهاند تا هم بخندند، هم خلاقیتشان را پرورش دهند و هم مهارتهای دیداریشان را تقویت کنند. ازآنجاییکه تصاویر همپای متن، داستان را روایت میکنند، خواندن کتاب برای بچههای پیشدبستانی هم خالی از لطف نیست.
“ویز” همینطور که مادربزرگ را بغل کرده بود،گفت: “میخواهم دوست جدیدم را معرفی…”
اما همین که سرش را چرخاند خبری از “ویزگول” نبود. مادربزرگ ویزگول را قورت داده بود!
کتابی بامزه برای بچههایی که تازه خواندن یاد گرفتهاند تا هم بخندند، هم خلاقیتشان را پرورش دهند و هم مهارتهای دیداریشان را تقویت کنند. ازآنجاییکه تصاویر همپای متن، داستان را روایت میکنند، خواندن کتاب برای بچههای پیشدبستانی هم خالی از لطف نیست.
0دیدگاه