نقد و بررسی
کتاب مومی ترول ها 3: کلاه جادوبا مومی ترولها آشنا شوید! جانورهای گرد و کوچک افسانهای و بامزه که مثل اسب آبی پوزهای کشیده دارند. اما اسب آبی نیستند! مومی ترولها روزگاران گذشته توی خانهی آدمها و کنار پریان خانگی، پشت بخاری زندگی میکردند. اما الآن زندگیشان عوض شده.
“ترولک”، “شامهزاد” و “بوبو” در نوکِ کوه، کلاهی جادویی پیدا میکنند. این کلاه میتواند شکل هر چیزی را عوض کن. اول داستان، کلاه سرگرمشان میکند، اما کمکم کار به جاهای خطرناک میکشد…
گزیدهای از کتاب:
ترولک از خواب بیدار شد و بیآنکه بداند کجاست، مدتی به سقف خیره ماند. او صد روز و صد شب را در خواب گذرانده بود و اکنون رؤیاها دوروبرش پرسه میزدند و با جار و جنجال او را به دنیای خواب باز میخواندند. اما همینکه چرخید تا خودش را در حالتِ راحتی قرار دهد، چیزی دید که رؤیاها پاک از سرش پریدند، خواب هم همینطور. شامهزاد توی تختش نبود! نه خودش بود، نه کلاهش! ترولک گفت: “باید بفهمم چه خبر شده.” رفت طرف پنجره و بیرون را نگاه کرد. مثل روز روشن بود که شامهزاد از نردبان طنابی استفاده کرده بود.
0دیدگاه