نقد و بررسی
کتاب ماکاموشی 2: موش و گربه در خانه ی اشباحبه “ماکاموشی”، جزیرهی جویندگان جسور، خوش آمدید!
منجرونیمو استیلتُن هستم. سردبیر پُر فروشترین روزنامهی جزیرهی ماکاموشی. ولی بیشتر دوست دارم داستانهای ماجراجویانه بنویسم. کتابهای من توی ماکاموشی مثل توپ صدا میکنند و حسابی پُر فروشاند! از پنیر سوئیسیِ تازه، خوشمزهتر و از پنیر چدارِ کهنه تند و تیزترند. سیبیل چسب و بامزهاند، خندهدار و فراموش نشدنی. دهنتان را آب میاندازند، به سیبیلهایم قسم!
گزیدهای از کتاب:
شبی مهآلود از شبهای اکتبر بود. آخ! … کاشکی توی سوراخ موش گرم و نرم خودم بودم. آنوقت با کتابی خواندنی و یک لیوان چِدار گرم خلوت میکردم. مطمئنم شب خوبی از کار در میآمد.
ولی آن شب خانه نبودم. کاش توی بولینگ یا بخت و یا اقبال مشغول بازی بودم یا توی رستوران محبوب فرانسویام، جیرجیر باشی شام خوشمزهای نوشِ جان میکردم. ولی نه. آن شب از تمام موشهایی که میشناختم دور بودم. بله… وسط یک جنگل تاریک گیر کرده بودم! میخواهید بدانید چرا؟ بگذارید بگویم …
0دیدگاه