نقد و بررسی
کتاب قصه ها عوض می شوند 9: علاءالدینمراقب آرزوهایت باش…
وقتی من و برادرم جونا به کمک آینهی جادوییمان به داستان علاءالدین سفر میکنیم کلی هیجانزدهایم. توی این قصه چراغ جادو میتواند آرزوهایمان را برآورده کند، اما غولی که ما میبینیم اصلاً آنطوری که توقع داریم نیست و بهمان کمک نمیکند. اگر آرزوهای علاءالدین برآورده نشود،، او نمیتواند با شاهزاده خانم عروسی کند و تا آخر عمر در کنارش به خوبی و خوشی زندگی کند.
حالا ما باید این کارها را بکنیم:
1- از یک غار طلسم شده فرار کنیم.
2- چهل تا صندوق پر از جواهرات پیدا کنیم.
3- یک رژه برگزار کنیم.
4- یادبگیریم که با قالیچه پرنده پرواز کنیم.
وگرنه دیگر نمیتوانیم آرزو کنیم و… هیچ وقت به خانه برنمیگردیم.
وقتی من و برادرم جونا به کمک آینهی جادوییمان به داستان علاءالدین سفر میکنیم کلی هیجانزدهایم. توی این قصه چراغ جادو میتواند آرزوهایمان را برآورده کند، اما غولی که ما میبینیم اصلاً آنطوری که توقع داریم نیست و بهمان کمک نمیکند. اگر آرزوهای علاءالدین برآورده نشود،، او نمیتواند با شاهزاده خانم عروسی کند و تا آخر عمر در کنارش به خوبی و خوشی زندگی کند.
حالا ما باید این کارها را بکنیم:
1- از یک غار طلسم شده فرار کنیم.
2- چهل تا صندوق پر از جواهرات پیدا کنیم.
3- یک رژه برگزار کنیم.
4- یادبگیریم که با قالیچه پرنده پرواز کنیم.
وگرنه دیگر نمیتوانیم آرزو کنیم و… هیچ وقت به خانه برنمیگردیم.
0دیدگاه