نقد و بررسی
کتاب قصه ها عوض می شوند 6: ملکه برفیافسانهها یخ میزنند…
با اینکه من و برادرم تصمیم گرفته بودیم بیخیال آینهی جادویی بشویم، گربهی کوچکمان نقشهی دیگری داشت. او پرید توی آینه و ما چارهای نداشتیم جز اینکه دنبالش برویم. وقتی به جمهوری کولاک رسیدیم، فهمیدیم که احتمالا به قصهی ملکهی برفی آمدهایم. جالب اینجاست که این قصه اصلاااا شبیه فیلمش نیست. ملکه برفی واقعا بدجنس است و گربهی ما را تبدیل به یک مجسمهی یخی میکند.
برای همین ما باید:
– یخ دوست پشمالویمان را آب کنیم.
– سوار یک گوزن پُر حرف بشویم.
– اسکی روی یخ یاد بگیریم.
– از دست دارو دستهی دزدها فرار کنیم.
تازه اگر مراقب نباشیم… ممکن است یخ بزنیم!
با اینکه من و برادرم تصمیم گرفته بودیم بیخیال آینهی جادویی بشویم، گربهی کوچکمان نقشهی دیگری داشت. او پرید توی آینه و ما چارهای نداشتیم جز اینکه دنبالش برویم. وقتی به جمهوری کولاک رسیدیم، فهمیدیم که احتمالا به قصهی ملکهی برفی آمدهایم. جالب اینجاست که این قصه اصلاااا شبیه فیلمش نیست. ملکه برفی واقعا بدجنس است و گربهی ما را تبدیل به یک مجسمهی یخی میکند.
برای همین ما باید:
– یخ دوست پشمالویمان را آب کنیم.
– سوار یک گوزن پُر حرف بشویم.
– اسکی روی یخ یاد بگیریم.
– از دست دارو دستهی دزدها فرار کنیم.
تازه اگر مراقب نباشیم… ممکن است یخ بزنیم!
0دیدگاه