نقد و بررسی
کتاب قصه های با پدر و مادر 3: پدر و مادرم دیوانه ام کرده اندچطوری بابایت را اخراج کنی؟ بابایم شده یک بابای خانهدار! فکرش را بکنید. یک غذاهایی میپزد که هیچکس نمیتواند لب بزند. رنگ همهی لباسچرکها را قاتیپاتی کرده و تازه از من میخواهد خودم اتاقم را مرتب کنم. باورتان میشود حتی حاضر نیست فنجانهای کثیف توی اتاقم را جمع و جور کند؟ از همه بدتر: من را بهعنوان بهترین دوستش انتخاب کرده و مغزم را میخورد. باید یکجوری جلویش را بگیرم، اما چطوری؟
گزیدهای از کتاب:
این خاطرات بیاغراق نوشته شدهاند.گاهی وقتها یکجورهایی باورنکردنی به نظر میرسند، اما واقعاً همهی این اتفاقها برایم پیش آمده و ممکن بود برای شما هم پیش بیاید. راستش را بخواهید احتمالاً پیش میآید.اما تا وقتی من اینجا هستم که کمکتان کنم، لازم نیست نگران باشید. پیشنهاد میکنم دفتر خاطراتم را دوبار بخوانید. بار اول راحت بنشینید و لذتش را ببرید. واقعاً خوشحال میشوم اگر حال کنید و به جوکهایم بخندید. بار دوم، خم شوید به جلو و تمرکز کنید. شاید دلتان بخواهد یادداشت بردارید.
0دیدگاه