نقد و بررسی
کتاب شیرین ترین قصه های ایران – خاله سوسکه و هویج قهرمانهویج دراز نارنجی فقط برای خوردن نیست. با هویج میشود جان کسی را هم نجات داد. قصهی این هویج از شهری شروع شد که تویش خاله سوسکه و آقا موشه توی یک خیابان زندگی میکردند.
یک روز که خاله سوسکه از جلوی در مغازهی آقا موشه رد میشد، آقا موشه از مغازه آمد بیرون و گفت: «خانم میبخشید! میشه من از صورت شما نقاشی کنم؟» آخر آقا موشه نقاش بود!
یک روز که خاله سوسکه از جلوی در مغازهی آقا موشه رد میشد، آقا موشه از مغازه آمد بیرون و گفت: «خانم میبخشید! میشه من از صورت شما نقاشی کنم؟» آخر آقا موشه نقاش بود!
0دیدگاه