نقد و بررسی
کتاب سرزمین سحرآمیز 38: پرواز مار اژدهاقلب اریک به شدت شروع به تپیدن کرد. او باید حقیقت را به گالن میگفت…
اریک و دوستانش به شمال دِرون، سرزمین پوشیده از برف و یخ سفر کردهاند. آنها به آن سرزمین ترسناک رفتهاند تا حقایق نهفته در گنجینهای اسرار آمیز را بیابند. آن گنجینه، دانهی برف آبی رنگی است که نیروهای جادویی دارد و از ماراژدهایی عجیب و پرنده پایین افتاده است. سفر بچهها پر از خطر است؛ زیرا کو میخواهد به هر قیمتی آن گنجینه را به دست بیاورد. به علاوه، آنها با هر قدمی که به سوی شمال بر میدارند، به محقق شدن پیشگویی ترسناکی که میتواند آیندهی دِرون را برای همیشه تغییر دهد، نزدیکتر میشوند.
اریک و دوستانش به شمال دِرون، سرزمین پوشیده از برف و یخ سفر کردهاند. آنها به آن سرزمین ترسناک رفتهاند تا حقایق نهفته در گنجینهای اسرار آمیز را بیابند. آن گنجینه، دانهی برف آبی رنگی است که نیروهای جادویی دارد و از ماراژدهایی عجیب و پرنده پایین افتاده است. سفر بچهها پر از خطر است؛ زیرا کو میخواهد به هر قیمتی آن گنجینه را به دست بیاورد. به علاوه، آنها با هر قدمی که به سوی شمال بر میدارند، به محقق شدن پیشگویی ترسناکی که میتواند آیندهی دِرون را برای همیشه تغییر دهد، نزدیکتر میشوند.
سرزمین سحرآمیز، مجموعهای از داستانهای تخیلی است که شخصیتهای اصلی آنها، اریک و جولی و نیل، مدام با حوادثی جادویی، مکانهایی خطرناک، هیولاها و شرارت روبهرو میشوند.
0دیدگاه