نقد و بررسی
کتاب خانواده ی وندربیکر 2: باغ مخفیوندربیکرها، در انتظار تابستانی آراماند. اما فاجعهای برای همسایهی عزیزشان رخ میدهد. بچههای وندربیکر نمیتوانند بنشینند و تماشا کنند. پس تصمیم میگیرند که جادوییترین باغ هارلم را درست کنند. باغی که همهچیز را میتواند درست کند! اما کار راحتی در پیش ندارند و باید موانع بسیاری را پشت سر بگذرانند تا همسایهشان را نجات دهند…
گزیدهای از کتاب:
خانم جوزی، همسایهی طبقهی دوم وندربیکرها، به نکتهی ظریفی اشاره کرده: “تازه الان هفته اول تعطیلات تابستانی.” بچههای خانوادهی وندربیکر که ساکن طبقهی همکف و اول یک ساختمان نما سنگی در محلهی هارلِم بودند، بیشتر وقتشان را توی طبقه دوم ساختمانشان میگذراندند تا مادرشان بتواند سفارش شیرینیهای مشتریهایش را آماده کند. خانم جوزی موهایش را بیگودی پیچیده بود و داشت سینیهای پر از جوانهاش را آب میداد که تمام میز ناهارخوری را گرفته بودند. کارش که تمام شد، رفت سمت گلدان جلوی پنجره، چندتا گل ارغوانی کوچک چید و گذاشت توی گلدانی باریک و بلند و آن را داد دست لینی. “عزیزم، میشه لطفاً اینها رو ببری بدی به آقای جیت؟”
0دیدگاه