نقد و بررسی
کتاب جویندگان مقبره 4: جنگجویان سنگی“الکس” و “رِن” با تمام وجود در جست و جوی طلسمها هستند. حالا دیگر زیاد وقت ندارند، چون میفهمند سازمان نقشهی شومی در سر دارد و میخواهد ارتشی شکست ناپذیر از جنگجویان سنگی بر پا کند. طلسمهای گمشده تنها چیزی است که میتواند این نقشهی شیطانی را نقش بر آب کند. با دنبال کردن چند سرنخ که فقط الکس از آنها سر در میآورد و با گذشتن از دروازههای جادویی، عاقبت، تعقیب و گریز آنها را به مصر و گذشتهی دور الکس میکشاند. ولی هر چه به طلسمها نزدیکتر میشوند، الکس بیشتر میترسد. خنثی کردن طلسمهای قدرتمند گمشده که دنیا را به چنین هرج و مرجی کشانده یک جادوی دیگر را هم خنثی میکند: جادویی که زندگی را به الکس برگردانده است.
گزیدهای از کتاب:
رن گفت: «وای! وین!» و مشتاقانه اطراف را برانداز کرد. الکس گفت: «باید حداقل سههزار کیلومتر از جایی که بودیم فاصله داشته باشه … اونوقت ما همهش یه دقیقه تو راه بودیم.» یاد منظرهی تاریک و عجیب و غریبی افتاد که با ناامیدی میانش دویده بودند … آیا واقعاً میان جهان پس از مرگ سفر کرده بودند؟ ذهنش از سؤالهای بزرگ و گیجکننده پر بود، ولی الان نگرانیهای بزرگتری داشت. وقتی نگاهش روی لبههای تاریک خیابان میچرخید، طلسمآویز باستانیاش را در کنار پوستش حس میکرد که گرم میشود. این یک هشدار بود…
0دیدگاه