کتاب تیمی شاسکول 6: گربه شلوارم را برده

برای جرم، تعطیلاتی وجود ندارد. همچنین برای عظمت!
من، تیمی شاسکول معروف‌ترین کارآگاه جهان، در جزیره‌ی کی‌وست فلوریدا هستم، اما در تعطیلات به سر نمی‌برم. و قطعاً همراه مامان و دربان دیو در ماه عسل نیستم. اما من در این‌جا که لانه‌ی بزهکاران است، با کارآموز بی‌جیره و مواجبم گیر افتاده‌ام. در این جزیره هیچ‌جایی برای خلوت کردن وجود ندارد، با این حال این را می‌دانم: این‌جا گنجی وجود دارد.

گزیده‌ای از کتاب:
به او متذکر می‌شوم: “این جا چندان سرگرم کننده نیست”
او می‌گوید: “من ازش خوشم می‌آید، هیجان انگیز بود. رفتن لب آب. وقت گذراندن با تو. پول جمع کردن برای تحقیق و بررسی.”
لبخند می‌زند.
اضافه می‌کند: “حتی به قطعه‌ی قابل فروش بعدی از اسباب اثاثیه‌ی خانه هم فکر کرده بودم.”
و همین که آن حرف را می‌زند، صدای پایی را می‌شنوم که به سرعت از راهروی بیرون اتاق خواب رد می‌شود. در نتیجه، نگاهی به بیرون می‌اندازم.