نقد و بررسی
کتاب تیمی شاسکول 4: بهداشتی برای تمام فصولو من از طرف کشور در قافلهای که معلوم نیست کجا میرود همراه بدنامترین مجرم گیر افتادم. اینکه چطور شد من به این جا رسیدم اهمیتی ندارد. چون دنیا دیوانه شده، چون خوب بد شده، بد خوب شده. برای حفاظت از شما حقیقت باید برملا بشود.
گزیدهای از کتاب:
“تو را به خدا مامان! یادتان نمیآید آخرین باری که تنهایش گذاشتیم چی شد؟ به پرو فرار کرد.”
“باشد تیمی. تو مواظب مالی باش. ولی یک وقتی هم امروز وسط این جنگولک بازیها برای من پیدا کن.”
“من اهل جنگولک بازی نیستم مادر.”
“این اصطلاح است، تیمی. یعنی امروز برای من هم وقت بگذار. امیدوار بودم باهات حرف بزنم.”
صدای زنگ تلفن داخل اتاق هتل را میشنوم.
میدوم بروم آن را جواب بدهم، و در همین حال، فریاد زنان جواب مادر را میدهم.
“ببخشید مادر. برنامهی جنگولک بازی پر شد و جا ندارد!”
0دیدگاه