نقد و بررسی
کتاب تیمی شاسکول 2: ببین کارها توتیمی شاسکول برگشته!
و فقط سه تا مطلب که لازم است بدانید:
من متولد شدم.
تشکیلات گستردهای را بنا کردم.
عظمت را به نمایش گذاشتم.
و الان دارم راز بزرگترین پروندهی نسل خودم را میگشایم. اما یکی آن بیرون دارد با بازی دادن بقیه سرشان گول میمالد و فریبشان میدهد، پس طبیعتاً من باید در برابر تنها چیزی که مرا از پا میاندازد مقاومت کنم: بازیهای شیطنت آمیز.
تیمی شاسکول که موسس و مدیر عامل بزرگترین آژانس کارآگاهی شهر، استان یا شاید کشور است و مشکلات خاص خودش را دارد: گیردادنهای مامانش، اجباری بودن مدرسه، شریک کاریاش که یک خرس قطبی است و دوست صمیمیاش که احمق و حوصله سر بر است. داستان این کتاب به شکلی خودمانی و طنز آمیز از زبان او تعریف میشود.
گزیده ای از کتاب:
میگویم: «بیا، بیا، هیچ شرمی در اعتراف به شکست وجود ندارد. مقصر تو نیستی که در دوران تیمی شاسکول به دنیا آمدهای.»
او میگوید: «من در دوران گرفتن نمرههای خوب به دنیا آمدهام، و این مسابقه هیچ تأثیری روی نمرات و معدل ندارد. قبلاً پرسیدم.»
بچهی بیچاره. هنوز فکر میکند نمرات درسی مهم هستند.
عقلش نمیرسد که پانصد دلار شما را برای زندگی آماده خواهد کرد.
«بله خب، تو نمرات خوبت را میگیری رولو، ولی لطفی به من بکن. در این مکان چشم و گوش من باش. دوست ندارم کسی سعی کند سازمان را بازی بدهد.»
«سازمان را بازی بدهد؟!»
«اغفال کند. فریب بدهد. حقه بازی دربیاورد. گوش بُری کند.»
«متوجه شدم.»
0دیدگاه