نقد و بررسی
کتاب تعطیلات پلیسی یا چه کسی عروسک خیمه شب بازی را دزدیده است؟در موزهی “سانترپُلکله” بلوایی به پا شده. یک عروسک خیمه شب بازی با ارزش بیهیچ سرنخی غیبش زده. مشتیپلیس سردرگم با انواع گرفتاریهای عجیب و غریب دست به گریباناند که درست همان روز سروکلهی “لنا” پیدا میشود. دختری که آمده تعطیلاتش را با پدرش بگذراند. پدرش در ادارهی پلیس کار میکند و حتی وقتِ سرخاراندن هم ندارد. آیا ارتباطی میان لنا، پدرش و عروسک خیمهشببازی گم شده وجود دارد؟ رشتههای ظریف این داستان پلیسی جذاب با الهام از زندگی یک هنرمند بزرگ شکل میگیرد و بر بستری از روابط خانوادگی در هم تنیده میشود.
گزیدهای از کتاب:
“راه بیفت بریم. من باید برگردم ادارهی پلیس.” مثل یک ربات سرش را بلند کرد. تهدیدی توی نگاهش بود: “اگه این یه حقهاست که من رو بفرستی پیش اورسها، بهت اخطار میکنم: همین که برسم اونجا، گریه و زاری راه میندازم تا برگردی.” غیر قابل تحمل! این لغتی بود که مادرش دربارهاش به کار برده بود. برای اینکه یکدفعه قاتی نکنم، باید چیکار میکردم؟
0دیدگاه