نقد و بررسی
کتاب تابستانی به رنگ اقیانوسشرط میبندم تو هیچوقت داداشت رو گم نمیکنی!
کَت و برادرش “جوجو”، رابطهی صمیمیای باهم دارند. کت حواسش به برادر کوچکترش هست و جزو معدود کسانی است که میتواند او را خوشحال کند. برایش داستانهای مورد علاقهاش را میخواند و میداند که چیکن چه چیزی احتیاج دارد. پدر آنها از دنیا رفته است و مادرشان مجبور است بسیار سختتر از قبل کار کند. یکی از تابستانها به مسافرتی میروند و این سفر، طبق نقشه پیش نمیرود. کت و چیکن باید سه هفته را در خانهی پدربزرگ و مادربزرگشان، که حتی از وجود آنها مطلع نبودند سپری کنند. آنها نمیدانند که این سه هفته چه ماجراهای تازهای برایشان قرار است رخ دهد!
کَت و برادرش “جوجو”، رابطهی صمیمیای باهم دارند. کت حواسش به برادر کوچکترش هست و جزو معدود کسانی است که میتواند او را خوشحال کند. برایش داستانهای مورد علاقهاش را میخواند و میداند که چیکن چه چیزی احتیاج دارد. پدر آنها از دنیا رفته است و مادرشان مجبور است بسیار سختتر از قبل کار کند. یکی از تابستانها به مسافرتی میروند و این سفر، طبق نقشه پیش نمیرود. کت و چیکن باید سه هفته را در خانهی پدربزرگ و مادربزرگشان، که حتی از وجود آنها مطلع نبودند سپری کنند. آنها نمیدانند که این سه هفته چه ماجراهای تازهای برایشان قرار است رخ دهد!
0دیدگاه