نقد و بررسی
کتاب روباه کلک، زاغو زبلکیکی بود یکی نبود. روباهی بود خیلی کلک، همسایهای داشت به اسم زاغو زبلک. یک روز روباهه راه افتاد و رفت به سوی مزرعهای تا خانم قدقدا را گول بزند و هام کند. سر راهش الاغه را دید و گفت:
من دوست قدقدا جونم
امشب رو اینجا مهمونم
قدقدا جون خونهش کجاست؟
گفته به من همین جاهاست.
من دوست قدقدا جونم
امشب رو اینجا مهمونم
قدقدا جون خونهش کجاست؟
گفته به من همین جاهاست.
0دیدگاه