نقد و بررسی
کتاب زیر سقف آسماناین کتاب دربارهی دختری است که هم باید با مرگ پدرش کنار بیاید، هم باید به عنوان خواهر بزرگتر مراقب خواهرش باشد، و از همه مهمتر به مادرش کمک کند تا جایی را برای زندگی پیدا کنند…
بعد از مرگ پدر، “کورا” با مادر و خواهر معلولش “آدیر”، که البته به نظر مادر فقط متفاوت است و دنیا را طور دیگری میبیند، زندگی میکند. اما آنها خانهشان را از دست دادهاند و بیخانمان هستند. کورا در کنار مراقبت از آدیر، همیشه به دنبال خانه میگردد و این مسئله دغدغهی اصلی اوست. بعد از اینکه آنها اتاقشان در پناهگاه را هم از دست میدهند، کورا بالاخره به آنچه دنبالش بود میرسد؛ درخت بهشت…!
گزیدهای از کتاب:
آدیر به درهای شیشهای اشاره میکند و بلند میشود. به سرعت به طرفشان میدود، ویلا دستش را روی قفسهی سینهاش میگذارد و میپرسد: “این کار رو زیاد میکنه؟ نمیشه کاریش کرد؟ نمیخواهم حقیقت را به او بگویم. قبلاً که با وسیلههای درب و داغان و کهنه و گربهی لاغر و احمقمان توی خانهاش سبز شدهایم و حالا هم در فروشگاه کیک فنجانی قشقرق به پا کردهایم، آنچه را که احتمالاً خودش تا حالا فهمیده، ثابت کردهایم… این که نباید کنارش باشیم، چون به این جا تعلق نداریم و نخواهیم داشت… نمیخواهم چیزی را که توی قلبم میدانم، به زبان بیاورم: پای آدیر که وسط باشه، هیچکاری نمیشه کرد.
0دیدگاه