نقد و بررسی
کتاب دنیای آدم نباتی ها 2: مادر آدم نباتی“دنیای آدم نباتیها” داستان سه نوجوان ماجراجو است که نه در زمان ما بلکه در آینده زندگی میکنند. بعد از جنگ جهانی پنجم همه چیز در دنیا تغییر کرده، خبری از حیوانات و گیاهان نیست و انسانها دیگر به شکلی که امروز میشناسیم، نیستند. انسانها دو دسته شدهاند. انسانهای تیپ “الف” و انسانهای تیپ “ی” یا همان آدم نباتیها. آدمهای تیپ الف کار میکنند و آدم نباتیها فقط میخورند و میخوابند و بازی میکنند. ماجرای «آدم نباتی تیپ الف» از آنجا آغاز میشود که دو سال از آخرین ماجراجویی تارا، راما و پاشا میگذرد. هر کدام در کشورهای حرفهای خودشان مشغول به کار شدهاند تا اینکه باخبر میشوند نوزاد عجیبی در کشور نوزادان متولد شده و مردی که در قرنطینه به سر میبرد هر سال سیستم امنیتی موزهی کتاب را دست کاری میکند. قهرمانان داستان اتفاقها را کنار هم میگذارند و در مسیر ماجراجویی تازهای میافتند. این بار به دهکدهی عجیبی که در هیچ نقشهای نیست کشانده میشوند. آن وقت با آدمهایی روبه رو میشوند که نه تیپ الف هستند، نه آدم نباتی.
گزیدهای از کتاب:
میپرسم: «با این همه اسباب بازی چه کار میکند؟» مونی جواب میدهد: «هر کدام را بخواهد، میبرد به آپارتمانش اما بیشترشان را همین جا میگذارد تا روزهای بعد با دوستانش بازی کند.»
محو تماشای عروسکهای رنگ و وارنگ میشوم که مثل خود آدمنباتیها هستند. رباتهای کوچک و وسایل عروسکها، مثل لباس و شیشه شیر و غذاهای اسباب بازی، خیلی زیبا هستند. تارا صدایم میکند. میگوید مونی خسته است. بهتر است برگردیم دلم نمیآید آنجا را ترک کنم، هنوز خیلی سؤال دارم. البته زمان هم برای پیدا کردن جوابشان دارم، فردا حتماً دوباره به اینجا خواهم آمد. پشت سر مونی و تارا و بقیهی بچهها از مهد کودک بیرون میروم. لحظهی آخر برمیگردم. نفس عمیقی میکشم شاید حس خوب و شاد و رنگارنگ مهد کودک در بدنم نفوذ کند و بماند.
0دیدگاه