نقد و بررسی
کتاب جنگولک بازی های جناب تام 5: جناب تام دوست پیدا می کندآنجلا همیشه تنها زندگی میکرد و خیلی هم تنهاییاش را دوست داشت. تا اینکه روزی از روزها گربهای را پشت در خانهاش پیدا کرد و تصمیم گرفت او را پیش خودش نگه دارد. آنجلا اسم گربه را جناب تام گذاشت. جناب تام همیشه بازیگوشی میکند و یک عالمه دردسر بامزه برای آنجلا میتراشد. او مثل همه دوست دارد بچهی خوبی باشد. اما راستش خیلی هم نمیتواند بیخیال جنگولکبازیهایش شود.
وقتی تام پیش آنجلا آمد، آنجلا دیگر تنها بود. جناب تام، هم یک خانهی گرم و نرم داشت و هم کسی که خیلی دوستش داشت. اما زندگی با جنگولکبازیهای تام آسان نیست، درسته؟
گزیدهای از کتاب:
زندگی جناب تام بهتر از این نمیشد! حالا یک تختخواب گرم و نرم برای شبهای سرد داشت، و یک استخر شنای خنک برای روزهای گرم! هر وقت دیر به خانه بر میگشت، یک نفر نگرانش میشد و هر وقت تا لنگ ظهر میخوابید یا کمی ناخوش بود، یک نفر صبحانهاش را برایش به رختخواب میآورد. جناب تام ترجیح میدهد بعدازظهرها توی تختش دراز بکشد.
0دیدگاه