نقد و بررسی
کتاب نیما نابغه 2: موزه گردی ایران باستان (یک داستان پر هیجان)نیما نابغه از آن بچههای وروجکی است که زیاد اهل حرف گوش کردن نیست و دوست دارد همه چیز را خودش تجربه کند. اتفاقاً معلمشان خانم بالا هم زیاد حوصلهی درس دادن ندارد و در عوض عاشق ماجراجویی است و برای همین مرتب بچههای کلاسش را به گردش علمی میبرد.
و اینبار نوبت موزه گردی و گم شدن در هزارتوی تاریخ باستان است!
همراه با ده پیشنهاد باحال مخصوص بچههایی که مثل من نابغهاند اما آدم بزرگها آنها را جدی نمیگیرند! و هزارتا راز یواشکی با همکاری دوست فضولم شتابی.
گزیدهای از کتاب:
شتابی دستش را کشید روی سر کچل مجسمه و گفت: “گوگولی مگولی!”
که یک دفعه مجسمه سرش را تکان داد و به شتابی خندید. ای وای! یکی از همان هایی بود که نقش مجسمهها را بازی میکردند. خوب شد شتابی انگشتش را توی سوراخ دماغش فرو نکرد. شتابی رنگ گوجه فرنگی شد و تندی دست من را ول کرد و گفت: “بخشید آقا خشایار” که مجسمههه قاه قاه خندید.
0دیدگاه