نقد و بررسی
کتاب جودی دمدمی و دوستان 6: خانم دمدمی در بدبیاری روز تولدهرسال در روز تولد خانم دمدمی اشکالی پیش میآید و برای همین امسال قرار است اوضاع تغییر کند. امسال جودی دمدمی میخواهد همه چیز را برنامه ریزی کند تا صد در صد مطمئن شود که روز تولد مامان عالی برگزار میشود. اما مگر به همین سادگیهاست؟
گزیدهای از کتاب:
مامان گفت: “من عاشق سوشیام.”
جودی سعی کرد قیافهاش را توی هم نکشد. “یعنی ماهی مرده بخوریم؟”
استینک با دو انگشت دماغش را گرفت و گفت: “سوشی؟ پیف، پیف!”
در آخر، خانوادهی دمدمی از آشپزخانهی پنیر کبابی سر درآورد. بعد از ناهار در رستوران آشپزخانهی پنیر کبابی و نه ـ سوشی، دوباره سوار ماشین شدند و به طرف خلیج قاچاقچیها راه افتادند.
یک دفعه، استینک قیافهی “ای داد بیداد” به خودش گرفت.
جودی پرسید: “بازهم؟ نکند حالت دارد به هم میخورد یا چیزی توی این مایهها.”
ـ چیزی توی این مایهها.
ـ وای، نه. بدبیاری روز تولد برگشت!
0دیدگاه